جدول جو
جدول جو

معنی نی پاره - جستجوی لغت در جدول جو

نی پاره(نَ / نِ رَ / رِ)
قطعه ای از نی. تکه ای نی:
نی پاره ای به دست و سواری کنم بر او
چون طفل کو بر اسب کدویین سوار کرد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آی پارا
تصویر آی پارا
(دخترانه)
ماه پاره، ماه نو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مه پاره
تصویر مه پاره
(دخترانه)
ماهپاره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیش پاره
تصویر پیش پاره
نوعی حلوا که از آرد و روغن و شیره درست کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سی پاره
تصویر سی پاره
سی جزء قران که هر جزء را جداگانه جلد کرده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیم کاره
تصویر نیم کاره
هر چیز ناتمام، ناقص، ویژگی کاری که نصف آن را انجام داده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی پایه
تصویر بی پایه
بی اصل، بی اساس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نان پاره
تصویر نان پاره
پارۀ نان، تکه ای از نان، کنایه از جیره، مستمری، کنایه از زمینی که به کسی بدهند که از درآمد آن امرار معاش کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صد پاره
تصویر صد پاره
دارای پارگی و چاک های بسیار، پاره پاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمدپاره
تصویر نمدپاره
پاره ای از نمد، نمد کهنه و پاره
فرهنگ فارسی عمید
(رَ / رِ)
پاره ای و جزوی از سی اجزای قرآن مجید. (آنندراج). اجزای قران کریم که در مجلد متساوی جلد شده و در مجالس ترحیم نهند و هر یک از حضار هر یک جزوی از آن را خوانند. (یادداشت بخط مؤلف) :
می نگردی مگر به بیغاره
گرد صندوقهای سی پاره.
سنائی.
از برای قدسیان سی پارۀ افلاک را
این ده آیتهای زر یارب چه موزون کرده اند.
مجیرالدین بیلقانی.
و بر هر جزوی سی پاره صد دینار مغربی خرج می شد. (راحه الصدور راوندی).
- سی پاره را قرآن کردن، کنایه از سی پاره را جمع کردن و فراهم آوردن. (آنندراج) :
جمع اگر از بستن لب شد دل من دور نیست
خامشی سی پاره را بسیار قرآن کرده است.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی پایه
تصویر بی پایه
بی اصل و اساس
فرهنگ لغت هوشیار
تکه ای ازنان قطعه ای ازنان، زمینی که شاه بچاکری دهد تاازدرآمد آن امرارمعاش کنداقطاعتیول: وآن اعمال وولایتهاراچون شروان وشکی ودیگراعمال بنان پاره بدیشان دادتاآن ثغرمضبوط ماند، جیره اجرا: ... وبعدازآن کسی حدیث مواجب ونان پاره نیارست گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نه پایه
تصویر نه پایه
آنچه که دارای نه پایه است، نه آسمان، منبر خطیبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم کاره
تصویر نیم کاره
مزدور کارگر، شاگرد، هر چیز ناتمام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو پاره
تصویر دو پاره
دو نیمه شده دو نصفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعل پاره
تصویر نعل پاره
قطعه ای نعل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعلپاره
تصویر نعلپاره
نالپاره سمپاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمدپاره
تصویر نمدپاره
پاره وتکه ای ازنمد، نمد پاره و کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مه پاره
تصویر مه پاره
ماه پاره، زیباروی، خوشگل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سی پاره
تصویر سی پاره
پاره و جزئی از سی جز قرآن مجید
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی سد پاره پاره پاره آنچه که پاره پاره شده بسیار چاک خورده
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی از حلوای بسیار نرم و نازک که از آرد و روغن و دوشاب پزند: سخن باید که پیش آری خوش ایراک سخن خوشتر بسی از پیشپاره. (ناصرخسرو)، غذای مختصری که پیش از دیگر ماحضر صرف کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بس پاره
تصویر بس پاره
((بَ رِ))
بسیار پرواز، تند پرواز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی کاره
تصویر بی کاره
((رِ یا رَ))
بی کار، بی هنر، ولگرد، بی فایده، بی مصرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نان پاره
تصویر نان پاره
((رِ))
تکه ای نان، قطعه زمینی که پادشاه به چاکر خود برای گذران معیشت می داد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سی پاره
تصویر سی پاره
((رِ))
سی جزء قرآن مجید که هر جزو را علیحده جلد کرده باشند، قرآن مجید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی پایه
تصویر بی پایه
بی اساس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بن پاره
تصویر بن پاره
عنصر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لت پاره
تصویر لت پاره
قراضه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی چاره
تصویر بی چاره
Bootlessly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی چاره
تصویر بی چاره
без сапог
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی چاره
تصویر بی چاره
ohne Stiefel
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی چاره
تصویر بی چاره
без черевиків
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی چاره
تصویر بی چاره
bez butów
دیکشنری فارسی به لهستانی